جدول جو
جدول جو

معنی کولی بازی - جستجوی لغت در جدول جو

کولی بازی
(کَ /کُو)
کولیگری. رجوع به کولیگری شود.
- کولی بازی درآوردن، کولیگری کردن. رجوع به کولیگری شود
لغت نامه دهخدا
کولی بازی
الم شنگه، جاروجنجال، قشقرق، کولیگری
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَچَ لَ)
عمل کچلک باز، بدی پرداخت و اداء دین. بد معاملگی. (یادداشت مؤلف).
- کچلک بازی درآوردن، بد پرداختن دین. بدمعاملگی کردن. (از یادداشت مؤلف).
- ، داد و فریاد بیجا کردن. الم شنگه راه انداختن. (فرهنگ فارسی معین). جنقولک بازی درآوردن. (امثال و حکم). گربه رقصانیدن. اطوار درآوردن. اذیت و آزار کردن. بهانه جویی کردن و سر و صدا و افتضاح راه انداختن. (لغات عامیانۀ جمالزاده)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
عمل کسبی باز، روسپی گری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
کار لوطی، عمل لوطی، عملی سبکسرانه،
- لوطی بازی درآوردن، کار لوطیان کردن، چون لوطیان رفتار کردن
لغت نامه دهخدا
عمل گوی باز، کار گوی باز، گوی باختن، بازی کردن با گوی:
پس از چه رسد سرفرازی مرا
چو کوشش ترا گوی بازی مرا،
اسدی،
در این روز به کدو زدن و لهو و لعب و گوی بازی کردن مشغول باشند، (تاریخ قم ص 248)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کچلک بازی
تصویر کچلک بازی
الم شنگه راه انداختن داد و فریاد بیجا کردن: (کچلک بازی در نیار،)
فرهنگ لغت هوشیار
لوسبازی رندی بامو نبازی کارو عمل لوطی عمل سبکسرانه. یا لوطی بازی در آوردن، مانند لوطیان رفتار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بازی با گوی و چوگان: پس از چه رسد سر فرازی مرا چو کوشش ترا گوی بازی مرا، عمل و شغل گوی باز
فرهنگ لغت هوشیار
از انواع گردوبازی
فرهنگ گویش مازندرانی